قند و عسل

سلام پسر قشنگم الان که دارم برات این مطلب رو مینویسم تازه شیر خوردی و داره کم کم خوابت میبره. این یکی دوروزه خیلی وروجک شدی .شبا همش واسه شیر خوردن بیدار میشی کلا نمیزاری مامان بخابه. وقتی هم که جات کثیف باشه به هیچ وجه شیر نمیخوری. هر کاری هم میکنیم پستونک نمیخوری که نمیخوری که نمیخوری. کلا یه خورده شکمو تشریف داری. خیلی خوشحالم که بالاخره میتونم بغلت کنم .یادش بخیر نه ماه این لحظاتی رو که الان منو تو داریم با هم میگذرونیم رو واسه خودم تجسم میکردم. خوشحالم که الان همشون به واقعیت تبدیل شدن. دوستت دارم عزیز دل من     اینم چندتا عکس از گل پسر ما ای...

  بالاخره بعد از کلی انتظار محمد سجاد من در روز   اردیبهشت  93 در ساعت   9:50 صبح   با وزن  3 کیلو با قد  49 و دور سر  33 دنیا اومد.     الهی مامان قربون اون چشات بره میمیرم برات گل پسرم کودکم دادی تکان بر پیکرم تازه فهمیدم که من یک مادرم جان من زین جسم تو در هم شکفت وه خدا این عشق ناید باورم   خوش اومدی عشق من بالاخره ما هم یه خانواده نفره شدیم.       خدایا شکرت بخاطر هدیه آسمونی که بهمون داد...

                                    سلام پسر قشنگ اردیبهشتی     سلام پسر تپل مپل سه کیلویی سلام پسر یکی یه دونه مامان و بابا  سلام پسر وروجک من   حالتون خوبه انشالله؟ دیگه تموم شد محمد سجاد من دیگه فردا میبینمت پسر قشنگم دیگه میتونم بوت کنم، بغلت کنم، ببوسمت.     ولی دلم تنگ میشه واسه روزای خودم و خودت     دلم تنگ میشه واسه لگدایی که بهم میزدی ...

دوباره پسر مامانی من خوبی جوجه کوچولو؟  میدونم که امروز حالت خیلی خوبه آخه خیلی داری تو دل مامانی ورجه وورجه میکنی خداروشکر، من هم از اینکه حالت تو خوبه خوشحالم. تو هم داری واسه دنیا اومدن بی قراری میکنی عزیز مادر؟ نگران نباش عروسکم فقط   یک هفته   دیگه مونده تا بپری بغلم. یه کوچولو دیگه هردوتامون صبر کنیم این یک هفته هم تموم میشه. میبینی پسرم  اصلا باورم نمیشه که نه ماه انتظار حالا فقط شده یک هفته. دیگه تو پوست خودم نمیگنجم. واااااااااای خدایا شکررررررررت راستی پسر خوبم خاله جون  بالاخره با کلی سوغاتی از مکه برگشت. زیارتش قبول باشه ایشالله. ا...

  اینم  حرفای مامان خانمی  واسه  مسافر تو راهمون که دو ماه و نیم داره.         بفر مایید لطفا     امروز کوچولوی ما  دو ماه و نیمش تموم شد [ البته احتمالا ] دیروز که دکتر رفته بودم برای اولین بار صدای قلبش رو شنیدم. الهی قربونش برم قلبش تند تند میزد. تو دستگاه سونو گرافی خودش رو هم دیدم. اول نمیتونستم ببینمش آخه پشتش رو به من کرده بود . اما یهو دستشو تکون داد. وای خیلی لحظه شیرینی بود. مادر شدن خیلی خوب و شیرینه. مخصوصا وقتی به این فکر میکنم که تا چند ماه دیگه نی نی ما دنیا میاد. یه بچه کوچولو که واسه خود خود خودمه. من میشم مادرش اونم میشه پا...